در این قسمت ادامه بحث قبلی را برایتان قرار دادم . بحث راجع به ملت پرستی است . از تمام بدی های آن که بگذریم حقیقت درباره ایران این است که ایران دارای فرهنگی غنی و مردمانی فهمیده ، با شعور بالا و همچنین از جنبه های دیگر مانند قدرت دیپلماسی و نظامی ، قوی بوده و هست . و باید از آن دفاع و به آن افتخار کند . همان طور که در عرصه های مختلف تاریخی از جمله در دهه های اخیر جوانان غیور این مرز و بوم در انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس این وظیفه را به خوبی به انجام رسانیده اند . اکنون نوبت ماست که با اتحاد بتوانیم راه آن عزیزان را ادامه دهیم . یقینا این هدف وابسته به یک زمینه مثلا دیپلماسی یا نظامی نیست . هر کس در هر زمینه ای که فعالیت می کند و به نظر بنده از همه مهم تر در زمینه فرهنگی باید تمام توان خود را بگذارد تا بتوانیم با کمک یکدیگر به هدف عالیمان برسیم . در این زمینه صحبت ها بسیار است اما متاسفانه عمل کم ! به نظر شما به جای شعار دادن چگونه و با چه کار هایی می توان کمک به دفاع همه جانبه از فرهنگ غنی این کشور که تلفیقی از فرهنگ اصیل ایرانی و تفکر قدرتمند و الهی اسلام است کرد ؟ این را هم مد نظر داشته باشید که هر کس در توان خود می تواند و شاید ما از خیلی کارهای کوچک غافل شده ایم ! یقینا کار های بزرگ ترکیبی از کارهای کوچک است .
در ادامه نظر شهید مطهری را پیرامون ملیت پرستی می توانید ببینید .
منتظر نظرات شما هستم
در این قسمت از وبلاگ طی چند مرحله متن کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران اثر شهید مطهری را برای شما قرار می دهم . منتظر نظراتتان هستم .
به طورى که تاریخ شهادت مىدهد، ما ایرانیان در طول زندگانى چندین هزارساله خود با اقوام و ملل گوناگون عالم، به اقتضاى عوامل تاریخى گاهى روابط دوستانه و گاهى روابط خصمانه داشتهایم. یک سلسله افکار و عقاید در اثر این روابط از دیگران به ما رسیده است، همچنانکه ما نیز به نوبه خود در افکار و عقاید دیگران تأثیر کردهایم. هر جا که پاى قومیت و ملیت دیگران به میان آمده مقاومت کرده و در ملیت دیگران هضم نشدهایم، و در عین اینکه به ملیت خود علاقه مند بودهایم این علاقه مندى زیاد تعصب آمیز و کورکورانه نبوده و سبب کورباطنى ما نگشته است تا ما را از حقیقت دور نگاه دارد و قوه تمیز را از ما بگیرد و در ما عناد و دشمنى نسبت به حقایق به وجود آورد.
از ابتداى دوره هخامنشى که تمام ایران کنونى به اضافه قسمتهایى از کشورهاى همسایه تحت یک فرمان درآمد، تقریباً دو هزار و پانصد سال مىگذرد. از این بیست و پنج قرن، نزدیک چهارده قرن آن را ما با اسلام به سر بردهایم و این دین در متن زندگى ما وارد و جزء زندگى ما بوده است؛ با آداب این دین کام اطفال خود را برداشتهایم، با آداب این دین زندگى کردهایم، با آداب این دین خداى یگانه را پرستیدهایم، با آداب این دین مردههاى خود را به خاک سپردهایم. تاریخ ما،
ادبیات ما، سیاست ما، قضاوت و دادگسترى ما، فرهنگ و تمدن ما، شؤون اجتماعى ما، و بالأخره همه چیز ما با این دین توأم بوده است. نیز به اعتراف همه مطلعین، ما در این مدت خدمات ارزنده و فوق العاده و غیرقابل توصیفى به تمدن اسلامى نمودهایم و در ترقى و تعالى این دین و نشر آن در میان سایر مردم جهان، از سایر ملل مسلمان- حتى خود اعراب- بیشتر کوشیدهایم. هیچ ملتى به اندازه ما در نشر و اشاعه و ترویج و تبلیغ این دین فعالیت نداشته است.
بنابراین حق داریم روابط اسلام و ایران را از جهات مختلف مورد بررسى قرار دهیم و سهم خود را در نشر معارف اسلامى و نیز سهم اسلام را در ترقى مادى و معنوى خویش با دقت کامل و با اتکا به مدارک معتبر تاریخى روشن نماییم.